به وب سایت محمدهادی ابوالقاسمی خوش آمدید! ما همیشه آماده پیشنهادات بازدیدکنندگان هستیم. شما می توانید در هر زمان به ما مراجعه کنید یا به سادگی یک ایمیل برای ما ارسال کنید.
به وب سایت محمدهادی ابوالقاسمی خوش آمدید! ما همیشه آماده پیشنهادات بازدیدکنندگان هستیم. شما می توانید در هر زمان به ما مراجعه کنید یا به سادگی یک ایمیل برای ما ارسال کنید.
شمس تبریزی یکی از بزرگترین شاعران و عارفان ایرانی در قرن هفتم است. وی در شهر تبریز در آذربایجان شرقی به دنیا آمد. شمس تبریزی را معلم و راهنمای بزرگ مولانا جلال الدین بلخی شاعر و فیلسوف بزرگ ایرانی می دانند. نگاه عمیق و معنوی شمس تبریزی به عشق و عشق به خدا در آثار و زندگی مولانا تأثیر بسزایی داشت. او در تحولات روحی و معنوی زندگی مولانا بسیار مؤثر بود و نقش مهمی در آن داشت.
اشعار شمس تبریزی گواه عشق و محبت بیکران خداوند به زیبایی طبیعت و وجود انسان است. او با غزلیات و مثنوی های خود احساسات عمیق خود را مستقیم و زیبا بیان می کند. شمس تبریزی با زبانی ساده و مستقیم، اصول عشق را به مخاطب خود می رساند و آنان را به جستجوی حقیقت و معنای درونی تشویق می کند. آثار او حاوی نمونه هایی از عشق بی قید و شرط و همچنین جستجوی دانش و درک عمیق است. اشعار شمس تبریزی به عنوان یکی از جواهرات بزرگ ادبیات فارسی شناخته می شود و تأثیر او در فرهنگ و ادبیات ایران بسیار زیاد است.
این اثر از او الهام گرفته شده است
سواد برتر در هنر اسلامی
جهان بینی مولانا و شمس تبریزی در خلق اثر میکرو مینیاتور مرصع به عنوان سواد برتر
نگرشی نو در سبک مینیاتور مرصع
تابلو “شمس و مولانا”
تابلو “شمس و مولانا” اثر استاد سید محمد هادی ابوالقاسمی، به صورت بسیار ظریف و دقیق طراحی شده و در سه کادر مجزا، داستان زندگی این دو عارف بزرگ را روایت میکند. هر کادر با عمق و پیچیدگی خاص خود، به جنبههای مختلف زندگی و رابطه معنوی شمس و مولانا میپردازد. در ادامه، جزئیات و تفسیر این اثر را شرح میدهم:
**کادر اول: مولانا به عنوان محور معرفت
** در این بخش، **مولانا** بهصورت برجسته و بزرگتر از سایر عناصر در مرکز تابلو قرار گرفته است. دستهای مولانا به حالتی نشان داده شده که گویی او در حال تأمل و تفکر است، نمادی از تفکر عمیق فلسفی و عرفانی است.
تفسیر معنوی:** این بخش از تابلو نشان میدهد که مولانا به عنوان یک موجود متفکر و عارف، حامل دانش الهی است. تصویر کتابها و حالت تفکر او، بیانگر قدرت دانش و معرفتی است که مولانا در اختیار داشت. مولانا نماد جستجوگری و تفکر عمیق است و در این بخش، محوریت و قدرت روحانی او بهخوبی به تصویر کشیده شده است.
چهرهها و تصاویر محو مولانا**
. در بالای سر مولانا، تصاویری محو و تقریباً نامشخص از دوران مختلف زندگی او به تصویر کشیده شده است. در میان این چهرهها چهره ای بهگونهای طراحی شدهاند که از یک زاویه، چهره کودکی مولانا را نشان میدهند و از زاویه دیگر، چهره کهنسالی شمس را به نمایش میگذارند. این تصویر بهطور نمادین نشاندهنده روند رشد و تحول روحانی مولانا در طول زندگیاش است.
این تصویر از یک سمت کودکی مولانا و از سمت دیگر کهنسالی شمس را به نمایش میگذارد. این تصویر، گذر زندگی مولانا از ابتدا تا انتها را نشان میدهد و نشانگر این است که او در طول زندگی خود، مسیر تکاملی معنوی و روحانی را طی کرده است.
بیان تصویری مثنوی و معنوی مولانا
(کتابهای کوچک)
کتابهای باز و بستهای که در زیر دست مولانا قرار دارند، نشاندهندهی این حقیقتاند که او حامل دانش عرفانی و فلسفی است. اندازه کوچک کتابها (کمتر از ۲ سانتیمتر) نشان میدهد که این دانش به قدری بزرگ و ژرف است که نمیتوان آن را بهتمامی فهمید؛ بخشی از آن آشکار (کتابهای باز) و بخشی دیگر هنوز در دسترس نیست (کتابهای بسته).
در بالای تابلو، کتابی وجود دارد که هر صفحه آن تنها نیم سانتیمتر است و بهعنوان یکی از ریزترین میکرو مینیاتورهای جهان شناخته میشود. این طراحی بهویژه برای نشان دادن عمیقترین و دقیقترین جزئیات کتابهای عرفانی و فلسفی انتخاب شده است.
**تصاویر درون کتابها:** این کتابها شامل میکرو مینیاتورهای زیبایی هستند که بهطور ویژه طراحی شدهاند. این تصاویر بهصورت بسیار دقیق و ریز نقش شدهاند و نشاندهنده ارتباط عمیق بین علم، عرفان و هنر هستند.
میکرو مینیاتور
در این تصویر کوچترین تابلو مینیاتور به ابعاد 50میلی متر به عنوان کتاب مثنوی مولانا کشیده شده است
ارامگاههای شمس و مولانا** در بخش بالای کادر دوم، آرامگاههای شمس و مولانا به تصویر کشیده شده است. طراحی این آرامگاهها بهگونهای است که هر دو به شکل زیبا و هنرمندانهای به نمایش درآمدهاند. آرامگاه شمس و مولانا در این قسمت، بهطور خاص و با توجه به اهمیت معنوی آنها طراحی شدهاند. این تصویر به بیننده یادآوری میکند که حتی پس از مرگ، تأثیر این دو عارف بزرگ بر فرهنگ و معنویت همچنان ادامه دارد.
چهرههای شمس و مولانا** در این کادر، به همراه مریدان و پیروان آنها، نشاندهنده مسیر عرفانی و روحانیای است که این دو طی کردند. در اینجا، چهرههای شمس و مولانا به شکلی نمایش داده شدهاند که آرامش و پیوند معنوی آنها در سرتاسر کادر دیده میشود.
کادر دوم: تذهیب و گل و مرغ، پیوند روحانی شمس و مولانا** این کادر با استفاده از نقوش گلومرغ و تذهیب، نمادی از زیباییهای عرفانی است که در پیوند شمس و مولانا شکل گرفته است.
کادر سوم: روایت کامل زندگی شمس و مولانا** این بخش از تابلو، روایتی جامع از زندگی شمس و مولانا از لحظه آشنایی تا مرگ آنها را به تصویر میکشد. این کادر با دقت و جزئیات فراوان طراحی شده است و شامل سه بخش اصلی است:
در قسمت پایینی این کادر، مریدان و پیروان مولانا به تصویر کشیده شدهاند که در حال مطالعه و تفکر هستند. کتابهای باز و بستهای که در دست مریدان دیده میشود، به دانش و معرفتی که از مولانا به آنها منتقل شده اشاره میکند. این دانش همانند گل و مرغهای زیبا، روح و فکر آنها را تغذیه کرده است.
**تفسیر معنوی:** در این کادر، پیوند روحانی شمس و مولانا به تصویر کشیده شده است. گلها و تذهیبهای زیبا نماد زیبایی روحانی و عرفانی هستند که از این پیوند نشأت گرفتهاند. مریدان و پیروان آنها نیز به عنوان جویندگان حقیقت به نمایش درآمدهاند که از دانش و معرفت این دو عارف بزرگ بهرهمند شدهاند.
آشنایی شمس و مولانا
در این بخش، **شمس در ماه نمایان** شده و مولانا از میان پردهها او را مشاهده میکند. این لحظه آشنایی، نقطه عطفی در زندگی مولانا است که او را به سمت سلوک عرفانی سوق میدهد. این بخش نشانگر تأثیر عمیق شمس بر مولانا است که توانست او را به سمت جستجوی حقیقت هدایت کند.
کیمیا خاتون و حجیب شکر بر:
در این بخش از تابلو، کیمیا خاتون همسر شمس بر روی فرشی نفیس به تصویر کشیده شده است. حجیب شکر بر، دختر شمس، به صورت محو در نیمحلالی دیده میشود این تصویر از زاویه ای قابل رویت و از زاویه دیگر محو است که بیانگر عدم قطعیت در بعضی روایتهای تاریخی است. روایت ازدواج کیمیا خاتون با شمس و سپس مرگ او، یکی از نقاط تراژیک در زندگی شمس و مولانا است.
سازها و چنگها** در این بخش نشاندهنده جشن ازدواج کیمیا خاتون با شمس است. مرگ کیمیا خاتون به عنوان یک نقطه دردناک، موجب هجرت شمس از قونیه شد.
شمس در روز عروسی:** در بخشهای پایین تابلو، شمس بر روی فرش نفیس ایرانی نشسته است. این تصویر، بهویژه در بخش مربوط به زندگی کیمیا خاتون و شادیهای آن زمان، نشاندهنده اهمیت فرهنگی و معنوی این مراسم در زندگی شمس و مولانا است.
سیرتحول و تطور در ملاقات مولانا با شمس تبریزی
این تصویر اولین ملاقات مولانا با معلم معنوی خود (شمس الدین تبریزی) را نشان میدهد. که زندگی او را به کلی تغییر داده است.گفته میشود که مولانا 15 ماه را با شمس در منزل او گذراندو اسرار مطلق رابه او آموخت و مولانا در این مدت چنان دگرگونی کرد که نزد نزدیکان قابل لمس بود مولانا پس ازملاقات با شمس تمام روز را می رقصید و تمام شب را آواز میخواند. او یک عالم بود، شاعر شد ویک زاهد بود که از عشق مست شد و این شد که شخصیت عظیم مولانا بروز پیدا کرد وآثاری همچون مثنوی معنوی را خلق کرد. ارادت بیش از اندازه مولانا نسبت به شمس منجر به بروز مشکل شد و حسادت پیروان و نزدیکانش را بر انگیخت که در نهایت منجر به ناپدید شدن شمس شد.
بازگشت شمس به قونیه:
در گوشه سمت راست بالای تابلو، لحظه بازگشت شمس به قونیه به تصویر کشیده شده است. در این بخش، مریدان با دف و ساز و رقص سماع، خوشامدگوی بازگشت شمس هستند. این بازگشت، نقطه دیگری از ارتباط شمس و مولانا است که بار دیگر مولانا را به دنیای عرفانی برمیگرداند.
ملاقات دوباره شمس با مولانا
در قسمت دیگری از تابلو، شمس و مولانا در حال ملاقات دوباره به تصویر کشیده شدهاند. شمس بر روی پوستین نشسته است، در حالی که مولانا و یارانش بر روی فرشی نفیس نشستهاند. این تصویر بهعنوان نمادی از تجدید پیوند معنوی و روحانی آنها طراحی شده است.
مولانا در فراق فقدان شمس
از لحظه ورود مجدد شمس به قونیه ارادت مولانا نسبت به شمس هر روز بیشتر و بیشتر میشد و همین امر باعث بر افروختن حسادت یاران و مریدان مولانا و خصوصا علاءالدین پسر مولانا گشت، تا اینکه سرانجام نقشه قتل او را می کشند و در یک فرصت مناسب کمین کرده و دور شمس حلقه زده و کاردی را به پهلوی شمس فرو کردند.گفته اند اولین ضربه را که وارد کردند شمس چنان نعره ای کشید که ضاربین که هفت نفر بودند از شدت نعره بیهوش شدند و پس از به هوش آمدن به جز چند قطره خون چیزی ندیدند.
همان جا بود که شمس برای همیشه رفته بود و مولانا همچنان شهر به شهر با چراغی در دست به دنبال او میگشت و زمزمه می کرد:
دست فشان مست کجا می روی پیش من آی ای گل خندان من
مرگ شمس و جستجوی مولانا:
در حاشیه چپ تابلو، لحظه مرگ شمس به تصویر کشیده شده است. مولانا با چراغی به دنبال شمس میگردد و زمزمه میکند: “کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست.” این جمله نشانگر جستجوی مداوم او برای یافتن حقیقت و پیوندی است که هرگز از بین نرفت. مرگ شمس پایان دنیوی او بود، اما پیوند معنوی مولانا با شمس همچنان ادامه یافت.
نگاه عارفانه دو عالم ربانی در تداوم آفتاب
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حُسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهرهٔ مُشَعشَعِ تابانم آرزوست
پنهان ز دیدهها و همه دیدهها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان همیشمار که زین سانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق
من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آن که یافت مینشود، آنم آرزوست
هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد
کان عقیق نادر ارزانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شه
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
سلوک روحانی مولانا و شمس تبریزی
در انتهای این کادر، سلوک روحانی این دو عارف به رنگ سفید و بهصورت دو انسان در حال پرواز به تصویر کشیده شده است. مولانا خورشیدی در دستان خود دارد که نمادی از نور و حقیقت است. چهره شمس در خورشید نمایان است، نشانگر این است که نور حقیقت از او به مولانا منتقل شده است.
بدل شدن مولانا به شمس و شمس به مولانا
شمس، نزد مولانا بسیار مقرب بود و معشوقی حقیقی به حساب میآمد. تا آنجا که مولوی، همواره از وی به عنوان «شمس من و خدای من» یاد میکرد و شمس تبریزی، در واقع بزرگجوینده طریقت و معرّف حقیقت وجودی خداوندگار روم است.
به راستی اگر شمس نبود مولانا، مولانا نمیشد و در مقابل هم قدر مسلم است که اگر مولوی نبود، از شمس نیز اثر و نشانی پیدا نبود. پس این عشق مولانا و شمس، دوسویه است؛ یعنی مولانا به شمس و شمس به مولانا.
مولانا متاثر از تابش خورشید شمس، گداخته شده و در عشق به درجه ای از کمال رسیده بود که شمس را در درون جان خود یافته و خود شمس شده و شمس نیز او شده بود.
پرواز به سوی نور
بیتی از آخرین شعر مولانا در بستر مرگ:
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
پس از ناپدید شدن شمس مولانا سال ها به دنبال او گشت و در نهایت ناامید از پیدا شدن شمس قبل از این که دفتر دهه 60 را ببندد در بستر بیماری افتاد. او در حالی که از شدت تب میسوخت شور و شعفی وصف ناپذیربرای مردن داشت،روایت است مریدان او پس از دیدن این همه شور از مرگ متعجب گشته و از او پرسیدند چرا از مرگ خوشحالی در حالی که کل شهر ناراحت و غمگین اند؟ مولانا در جواب می گوید خوشحالی من از آن است که پس از سال ها گشتن به دنبال شمس و نیافتن او به وسیله مرگ دوباره او را خواهم دید و به وصال او خواهم رسید.
مولانا در 5 جمادی الثانی سال 672 چشم از این دنیا فرو بست و به دیدار یار شتافت.
آرامگاه مولانا در قونیه درکشور ترکیه کنونی قرار دارد و جایگاه بسیار بالایی نزد عاشقان و مریدانش برای زیارت دارد.
غروب شمس
در مورد غیبت شمس روایات مختلفی ذکر شده است اما گفته شده است که
پس از آنکه شمس مورد تهاجم قرار می گیرد به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم
خود را به خوی می رساند و در سال 645هجری قمری برای همیشه غروب میکند
آرامگاه غریبانه شمس تبریزی با نمای آجری در خوی قرار دارد و در سالهای اخیر مورد توجه معماران ایرانی قرار گرفته است و اکنون در حال ساخت آرامگاهی نوینی برای شمس هستند.
آرامگاه شمس:** در گوشهای از تابلو، آرامگاه شمس بهصورتی محوری و با جزئیات هنری طراحی شده است که نشاندهنده احترام و تقدس نسبت به او است.
آرامگاه مولانا در نزدیکی آرامگاه شمس طراحی شده و با تزیینات خاص خود، نشانگر مقام معنوی و تأثیر عمیق او بر دنیای عرفانی است.
تفسیر معنوی:
کادرسوم بهطور کامل داستان زندگی شمس و مولانا را روایت میکند. آشنایی آنها، تأثیر عمیق شمس بر زندگی مولانا، ازدواج و مرگ کیمیا خاتون، بازگشت شمس به قونیه و سپس مرگ او، همگی در این کادر با دقت و جزئیات به تصویر کشیده شدهاند. این بخش نشان میدهد که شمس، تنها یک راهنمای معنوی نبود، بلکه نقطه شروع یک سفر روحانی برای مولانا بود که با مرگ شمس پایان نیافت. سفر روحانی آنها تا بینهایت ادامه دارد، و چهره شمس در خورشید، نماد پیوند نهایی روح آنها با حقیقت الهی است.
تفسیر کلی:** این تابلو، با استفاده از تکنیکهای هنری دقیق و طراحیهای میکرو مینیاتور، داستان زندگی شمس و مولانا را بهطور کامل و جامع روایت میکند. طراحیهای دقیق و ظریف، از جمله آرامگاهها، میکرو مینیاتورها، و چهرههای محو، بهطور هنرمندانهای به تصویر کشیده شدهاند و نشاندهنده عمق و پیچیدگی رابطه معنوی و عرفانی این دو عارف بزرگ است. هر کادر از تابلو، با جزئیات خاص خود، بهخوبی توانسته است جنبههای مختلف زندگی و سلوک روحانی شمس و مولانا را به تصویر بکشد.
نتیجهگیری: این تابلو نه تنها یک اثر هنری است، بلکه یک سفر عرفانی و روحانی را روایت میکند. استاد ابوالقاسمی با بهرهگیری از تکنیکهای مینیاتور و میکرو مینیاتور، توانسته است داستان زندگی شمس و مولانا را بهصورت نمادین و با جزئیات دقیق به تصویر بکشد. هر کادر و هر عنصر در این تابلو دارای معنای عمیقی است که بیننده را به سفری درونی و عرفانی هدایت میکند.
مینیاتوریست با انگیزه و با تجربه با بیش از 50 سال سابقه در عرصه هنر و فرهنگ. صاحب سبک در مینیاتور و ایجاد کوچکترین پانل جواهر مینیاتوری جهان. تجربه تدریس در دانشگاه های معتبر ایران و خلق هزاران اثر هنری در زمینه های مختلف مدرن و سنتی که برخی از آنها نقاشی های نفیس مینیاتوری در موزه های خارجی و داخلی هستند. حضور در بیش از 20 نمایشگاه فرهنگی و هنری در کشورهای مختلف جهان و برپایی چندین نمایشگاه داخلی.
مینیاتوریست با انگیزه و با تجربه با بیش از 50 سال سابقه در عرصه هنر و فرهنگ. صاحب سبک در مینیاتور و ایجاد کوچکترین پانل جواهر مینیاتوری جهان.
کلیه تصاویر و اطلاعات مندرج در این وب سایت بدون اطلاع از صاحب اثر جرم بوده و پیگرد قانونی دارد
طراحی شده توسط استودیو ناین
ایده، طراحی گرافیک و اجرا: امین ابوالقاسمی
کلیه تصاویر و اطلاعات مندرج در این وب سایت بدون اطلاع از صاحب اثر جرم بوده و پیگرد قانونی دارد
طراحی شده توسط استودیو ناین
ایده، طراحی گرافیک و اجرا: امین ابوالقاسمی